شعارهای تابویی
|
|
دوستان از شعارهای چندین سالهٔ خود تابوئی آفریده اند و قادر به دور زدن آن نیستند. یکی از اینها نفرت ازسرمایه داری است.
لغتی نفرین شده که از نظر آنها حتی اجازهٔ استفاده از آن حرام و دور از شأن یک انقلابی است. جالب است جائیکه هیچکس قادر به توضیح جایگزینی برای آن نیست و کل دنیا با ثمرات مادی و معنوی آن روزگار میگذراند، و همهٔ بدیلهای آن در ورشکستی کامل افتاده اند، اصرار در نفی آن چه معنائی دارد، غیر از تعصب خشک و خالی چه توجیهی را می توان برای آن تراشید.
دوستانیکه دین باور هستند طبق دستورات صریح دینی که نفی مالکیت را جایز نمی داند، و دوستان مارکسیست که در تجربه به غلط بودن نفی مالکیت رسیده اند، چرا اینهمه از اقرار به حرمت مالکیت و قبول آن به عنوان تنها روش موجود و عملی وحشت دارند. هر دو تفکر بنوعی اعتقاد به معجزه و لطف خداوندی دارند و به آن متوسل می شوند. «خود بخود و با توکل بخدا درست خواهد شد» خلاصهٔ راه حل آنهاست. بنده منظور شما را از قشر متوسط شهری که بار انقلاب را بدوش کشیدند متوجه نشدم، اما آنچه منطقی و علمی است اینکه، قشر متوسط شهری هیچگاه نتوانسته است به تنهائی حرکتی موفقیت آمیز از خود نشان دهد، چرا که ایدئولوژی و مرز مشخصی در منافع خود ندارد، بعبارتی از اقشار مختلف، با منافع مختلف تشکیل شده است. کارمندان دولت، مغازه داران، دلالان خرد، بنگاه های تولیدی کوچک، نظامیان، رانندگان در امر حمل و نقل، همگی جزو قشر متوسط شهری محسوب میشوند، اما منافع و ایدئولوژی مشترک ضعیفی دارند. آنها و طبقهٔ دهقان، همیشه تحت رهبری بورژوازی« در تمام اشکال آن» و یا کارگران صنعتی طیف بندی شده و حرکت کرده اند. نیروی بیکران آنها همیشه تحت رهبری دیگران حتی در کودتاهای ارتجاعی و نظامی نقش بزرگی داشته است، اما هیچ شکل حکومتی خاص خود ندارند و در حاشیهٔ سفرهٔ دیگران ارتزاق میکنند. اینها هیچ راه حل بدرد بخور و زاینده ندارند مگر، بعد از دستیابی بقدرت با تجزیه به قطب های مختلف برخی در حاکمیت بشکل بورژوازی و بعضی از آنها در مدیریت و پستهای دولتی و نظامی و سیاسی ایفای نقش میکنند. نشستن بامید آنها واهی، و اگر هم موفق شوند، چیزی برای ارائه ندارند.
نظرات شما عزیزان:
|
یک شنبه 22 فروردين 1400برچسب:, |
|
|
|